خرمن جا

شعر

شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۰ ق.ظ
دلم رمیده شدو غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید برسر ایمان خویش میلرزم
که دل بدست کمان آبرویست کافر کیش
.......
بکوی میکده گریان وسر فکنده روم
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نه عمر خضر بماندو نه ملک اسکندر
نزاع بر سردینی دون مکن درویش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه ای بکف آور زگنج قارون بیش
  • nasrin azizi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی