خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
سلام سلام پاییز
میوزد باد خاطره انگیز پاییز
در سکوتی عمیق رویا خیز
یاد باد مدرسه کودکی هیاهوها
هر غروب کوچ از شهرمان پرستوها
بردن آخرین کشته از زمین دهقان
پر کردن آخرین چاله ی فرش کاشی مامان
بعد از این ما بودیم ونمرهای عالی دفتر
بر سر نمره ی بیست سبقت از همدیگر
می سرودیم سر صف سرود ای ایران
نم نمک مینواخت با نوایمان باران
می رقصید شاد در حیاط درخت تبریزی
مست می گشتیم ازنسیم پاییزی
دو زلفش روی شانه ناز می کرد
نسیم هم تاب زلفش باز میکرد
رخش چون ماه ومویش شام یلدا
دلم از شوروعشق پرواز میکرد
ن-ع
ای ایران ای مرز پر گهر ....................ای خاکت سر چشمه ی هنر
تبریک برای عزیزان هم وطن که همیشه پرچم صلح ودوستی بر افراشته اند
نگاهت با نگاهم چون در افتاد
مرا چون آتشی در خرمن افتاد
نگاهت با نگاه من چه گفته
که از آن شب چشمانم نخفته
چه کرده آن نگاهت با نگاهم
که غیر دیدنت چیزی نخواهم
نگاهش با نگاهم روبرو شد
دل و دینم همه سودای اوشد
خدایا در این شبهای ماه مبارک رمضان سپاس مرا که باهر نفس
ازتو ونعمتهای بیدریغت دارم بپذیر ویاریم کن تا همیشه چشم بینا
وذهن توانا داشته باشم وقدر دریای سعادتی که در آن شناورم را بدانم
سحر شب هفدهم رمضان.94
میکشم بار پریشانی بدوشم ،سهل نیست
آتشست در سینه ام اما خموشم ،سهل نیست
گفته اند با من بسوز از درد هجر و دم نزن
کرده ام ترک سخن چون خم بجوشم ،سهل نیست
می خورم از دست دل صد تازیانه دم به دم
لیک باید سر عشق بپوشم،سهل نیست
من به غیر عشق ندارم هیچ کالایی دگر
بر سر ایمان انهم می فروشم ،سهل نیست
ن..ع
به صحرا شدم عشق باریده بود
وعطر نگاه تو پیچیده بود
شقایق بر لب نام تو داشت
وبابونه خواب تو را دیده بود
شهید ..چمران.
ستایش .چقدر این کلمه زیباست
ستایش مخصوص اوست
ای خدا ترا ستایش میکنم .ای زیبای من
انچه از تو خواستم دادی دل هم میهنانم پر کن از شادی
آدم این روزها نگرانیهایی دایم ذهنشو مشغول میکنه
مثل اینکه من نمی دونم شعرهامو که اندازه بچه هام دوستشون
دارم همین جوری به امان خدا تو وبلاگها رهاشون کنم،یا ....کاش
امانت دارهای خوبی باشیم
بروی گونه هات باغ و بهاره
تبسم کرده ای بر من دوباره
تو الهام تمام شعرهامی
اگر چه دوری از من چون ستاره
ن-ع.@
شبی چشم ترا در خواب دیدم
زخورشید شعله ای در آب دیدم
ترا آرام نشسته بر هودوجی
دلم از عشق تو بی تاب دیدم
ن-ع.@
هودوج=قایقی از نور.
بده ساقی ان می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد
ایساقی سر مستان ای خدایی که چشم امیدما به دریای
رحمت توست.به ما آن لطفی را بفرماکه حا لمان رابهتر
بگرداندحالی که بخشش وکمالات ما را کامل کند.